شعله رها
شهر یاران شهر یاران


شهر یاران
پائیز 1389

• پس از سال ها با دل ناامیدم
• سر پیچ فردا
• به باران رسیدم

• و بادی که همسایه‌ی کوچه‌ ها بود
• مرا با خود آورد
• پریشان و لرزانتر از برگ بیدم

• و در رعد و برق غریبی که برخاست

• در آن شهر مأنوس
• هزاران نشان عزیز تو دیدم

• تو بودی و یا سایه ‌ات زیر باران
• که دستی زدی شانه‌ی غربتم را
• و گفتی که
• «من سال ها یاد یاران»

• نوای دل ‌انگیز باران شنیدم
• و لیکن از آن غمگساران
• در این شهر یاران کسی را ندیدم
• کسی را ندیدم

پایان
سرچشمه: تارنمای دینگ دانگ

April 7th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان